قالب پرشین بلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زورق عشق

نخستین سخنانى که امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور مى فرمایند، چیست؟
هنگامى که خداوند متعال اذن ظهور به امام زمان(علیه السلام) بدهند، آن حضرت براى اصلاح جهان از کنار کعبه ظهور مى کنند و نخستین سخنى که مى فرمایند: آیه (بقیة الله خیرلکم …) است. امام باقر(علیه السلام) در روایتى ـ که محمد بن مسلم از ایشان نقل کرده ـ مى فرمایند:
« حضرت به دیوار کعبه تکیه مى دهد و سیصد و سیزده نفر در خدمتش جمع مى شوند، و اول کلامى که به آن نطق مى کنند، این آیه کریمه است: (بقیة الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین) یعنى آنچه خدا بر شما باقى گذارد بهتر است، اگر واقعاً به خدا ایمان دارند. بعد از آن مى فرماید: منم بقیة الله در روى زمین »
و نیز در ضمن روایتى که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، حضرت مى فرمایند:
آقاى ما قائم(علیه السلام) پشت به کعبه مى دهد و مى فرماید :
اى مردم! آگاه باشید! هر که مى خواهد که به آدم(علیه السلام) و شیث نگاه کند، هر آینه منم آدم و شیث ـ یعنى در اخلاق و احوال و اوصاف ـ و هر که مى خواهد به نوحو پسرش سام نگاه کند، هر آینه منم نوح و سام. آگاه شوید! هر که مى خواهد به ابراهیم و اسماعیل نگاه کند، هر آینه منم ابراهیم و اسماعیل. و هر که مى خواهدبه موسى و یوشیع نگاه کند، هر آینه منم موسى و یوشع. آگاه باشید! هر که مى خواهد که به عیسى و شمعون نگاه کند، هر آینه منم عیسى و شمعون. آگاهشوید! هر که مى خواهد به محمد و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نگاه کند، هر آینه منم محمد و امیرالمؤمنین. آگاه باشید! هر که مى خواهد که به حسن و حسین نگاهکند، هر آینه منم حسن و حسین. آگاه شوید! هر که مى خواهد به ائمه او اولاد حسین(علیه السلام)» نگاه کند هر آینه منم ائمه(علیه السلام)خواهش مرا اجابتنمایید و قبول کنید، بدرستى که به شما خبر مى دهم پاره اى چیزها را که به شما خبر داده شده و پاره اى دیگر را که خبر داده نشده است. هر که کتابها و صحفالهى را خوانده از من بشنود

چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن به رُخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن


[ پنج شنبه 91/4/15 ] [ 4:19 عصر ] [ مهسا آسایش ]


[ پنج شنبه 91/4/15 ] [ 4:17 عصر ] [ مهسا آسایش ]

از سروده های مقام معظم رهبری

 

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو                                

                                            سپند وار زکف داده ام عنان بی تو

ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ                               

                                             زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو

نسیم صبح نمی آورد ترانه ی شوق                             

                                              سر بهار ندارند بلبلان بی تو

لب از حکایت شبهای تار می بندم                     

                                             اگرامان دهدم چشم خونفشان  بی تو

چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان          

                                              نمی زند سخنم آتشی به جان  بی تو

ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم                 

                                              نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو

عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم                          

                                               چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو

گزارش غم دل را مگر کنم چو امین                    

                                                جدا از خلق به محراب جمکران بی تو


[ پنج شنبه 91/4/15 ] [ 4:14 عصر ] [ مهسا آسایش ]

                                                                                                                              

حضرت علی اکبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان،سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد. 
ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت کرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت کیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست. 
بلکه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است که جدّش رسول خدا(ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته  است. 
نقل است روزی علی اکبر(ع) به نزد والی مدینه رفته  و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اکبرسئوال کرد نام تو چیست؟ فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوک؟ » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اکبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به  من عنایت کند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم. 
 درباره شخصیت علی اکبر(ع) گفته شد، که وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع کمالات، محامد و محاسن بود. در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود:« یا قوم، هولاءِ  قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله....... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم.
بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.این قول مبتنی بر این است که وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذکر کرده اند، وی در مکتب جدش امام علی بن ابی طالب (ع) و در دامن مهرانگیز  پدرش امام حسین(ع) در مدینه و کوفه تربیت و رشد و کمال یافت.
امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش  قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یک انسان کامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.
به هر روی علی اکبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در کنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می کرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می کند: هنگامی که اباعبد الله الحسین علیه السلام در کاروان خود حرکت به سمت کربلا می کرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مکاشفه ای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت که خارج شد استرجاع کرد: و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اکبر(ع) در کنار پدر بود، و می دانست امام بیهوده کلامی را به زبان نمی راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این کاروان می رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اکبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اکبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باکی نداریم،
گفتنی است، با این که حضرت علی اکبر(ع) به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نکرد، بلکه هاشمی بدون و انتساب به اهل بیت(ع) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:

أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن  بیت الله آولی یا لنبیّ

أضربکَم با لسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ

وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحکُمُ فینا ابنُ الدّعی

وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:السَّلامُ علیکَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل. علی اکبر(ع) درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاکت رسانید و سرانجاممرّه بن منقذ عبدی بر فرق مبارکش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا کرده  و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوک نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.
امام حسین(ع) در شهادتش بسیار اندوهناک و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی که سر خونین اش را در بغل گرفت، فرمود:ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدک العفا (فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا
در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله  و عده ای هم می گویند بیست و پنج ساله بود.اما از این که وی از امام زین العابدین(ع)، فرزند دیگر امام حسین(ع) بزرگتر یا کوچک تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین(ع) نقل شده که دلالت دارد بر این که وی از جهت سن کوچک تر از علی اکبر(ع) بود. آن حضرت فرمود:
 کان لی اخ یقال له علیّ اکبر منّی قتله الناس ...
مقبره حضرت علی اکبر علیه السلام  در کربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از وعلی علی ابن الحسین ، آقا علی اکبر علیه السلام می باشد.


[ جمعه 91/4/9 ] [ 8:0 عصر ] [ مهسا آسایش ]

زن و مرد از تفاوتهاى لطیف و زیباى روحى برخوردارند که اگر اینها نبودند این دو موجود نمى توانستند کامل گردند زیرا آنان مکمل یکدیگرند و هر کدام بدون دیگرى ناقص است .

زن علاوه بر ویژگیهاى خود و علاوه بر غرائز گوناگون ، آرزو دارد که در پناه مردى قرار گیرد و آن مرد هم مخصوص به او باشد. به همین جهت از هنر دلبرى برخوردار است و در صدد صید قلب مرد برمى آید و اگر داراى این خصیصه روحى و هنر نبود نمى توانست دل مرد را شکار کند و تسخیر نماید، این خصیصه یک ویژگى زنانه است و از او زیبا .

مرد علاوه بر غرائز مختلف ، دوست مى دارد که قهرمان باشد و او را به این جهت بپذیرند، و نیز مرد در طوفان هاى زندگى ، به آرامش دل و نیروئى که او را راحتى جان ببخشد، نیازمند است که این هر دو نیاز، به وسیله زن ، رفع مى گردد و آفرینش با حکمت و تدبیر، همه این تفاوت ها نبود و اگر مرد حالت زنانه داشت ، نمى توانست قهرمان زندگى زن باشد و اگر زن همچون مردان بود هرگز قادر به تسخیر دل مرد نمى گشت ...

این جهت را قرآن مجید تصریح کرده و مى فرماید :
و من ژ ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا ایها و جعل بینکم مودة ورحمة

(... و از آیات و نشانه هاى او این است که براى شما از نفس و جان خودتان زوج آفریده است تا آرامش دل بجوئید و در میان شما مودت و رحمت قرار داده است .)

احساسات متفاوت 

زن و مرد، حتى در احساس ها و طرز برداشتها از حقایق و واقعیات متفاوتند تا آنجا که در چگونگى عشق و علاقه به یکدیگر کاملا تفاوت دارند با اینکه جذب و انجذاب طرفینى است ، معذلک نوع علاقه شان به یکدیگر مانند هم نیست . نظام حکیمانه آفرینش ، مرد را مظهر طلب ، عشق ، تقاضا و نیاز آفریده است و زن را مظهر محبوب بودن ، معشوق شدن و جلوه و ناز قرار داده است و احساسات مرد طلب انگیز و احساسات زن ناز آمیز است .

معمولا زن ، هنگامى احساس شکست مى کند که مرد او را دوست نداشته و او نتوانسته است محبوب وقع گردد، در صورتى که مرد، موقعى احساس ‍ شکست مى کند که زن و همسر دلخواهش را نیافته یا پس از یافتن نتوانسته است او را در اختیار داشته باشد .

مهر زن و مرد از آیت هاى الهى است 

قرآن مجید که انسان را خلیفة الله دانسته بعد انسانى او را پرتوى از وجود الهى مى شمارد، مقصد، مقصد، معشوق ، معبود و محبوب حقیقى و نهائى انسان را کمال و جمال مطلق ، (الله ) تعالى معرفى کرده و عشق و محبت و مهر و وداد او را برخاسته از کمال جوئى و جمال دوستى وى مى داند. و مهر و علاقه اى که میان زن و شوهر هست (علاوه بر علائق و لذائذ حیوانى ) از نوع عشق به جمیل مطلق و پرستش خداى متعال مى باشد که فرمود است :

و من آیاته ان لکم من النفکسم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم مودة ورحمة ان فى ذلک لایات لقوم یتفکرون 
(و از آیتها و نشانه هاى او این هست که از نوع و جان خودتان براى شما جفتهایتان را آفرید تا آرامش دل بجوئید و میان شما مهر و مودت و شفقت و رحمت قرار داد، بى تردید در این جهت همواره آیتها و نشانه هائى براى اندیشه هائى براى اندیشمندان مى باشد.)

در هر دو مورد ، هم آفرینش همسر و جفت از نفس و جان خود انسان و هم در ایجاد مهر و محبت ، تکیه شده است بر آیت بودن که انسان آیت و نشانه خدا است و مهر و دادش آیتى دیگراست ....


[ شنبه 91/4/3 ] [ 11:15 عصر ] [ مهسا آسایش ]
<      1   2   3   4   5      >

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ
امکانات وب
خرید بک لینک