زورق عشق | ||
علی (ع)کسی است که نه تنها با اندیشه و سخنش،بلکه با تمام وجود وزندگی اش به همه ی دردها ونیازها وهمه ی احتیاج های چندگونه بشری درهمه دوره ها پاسخ می دهد. [ چهارشنبه 90/8/25 ] [ 2:49 عصر ] [ مهسا آسایش ]
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود.همان دلهای بزرگی که جای من در آن است.آنقدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من انجایم.دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگرانی هیچ چیز نباش ! هنوز من هستم.هنوز خدایت همان خداست !هنوز روحت از جنس من است! اما من می خواهم تو همان باشی! تو بایددر هر زمان بهترین باشی؛نگران شکستن دلت نباش! شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.وجنسش عوض نمی شود...و میدانی که من شکست ناپذیر هستم.... و تو مرا داری ..... برای همیشه! چون هر وقت گریه میکنی دستانم چشمانت را می نوازد....چون هرگاه تنها شدی تازه مرا یافته ای..... چون بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم.صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تورا شنیده ام. درست است مرا فراموش کردی اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم! دلم نمی خواهد غمت را ببینم.....می خواهم شاد باشی.... این را من می خواهم..... تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.من گفتم:وجعلنا نومکم سبا تا(ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم) ومن هرشب که خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود. نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی؟اما،نه. من هم دل به دلت بیدارم.فقط کافیست خوب گوش بسپاری!و بشنوی ندایی که تو رافرا می خواندبه زیستن! [ پنج شنبه 90/7/21 ] [ 1:43 عصر ] [ مهسا آسایش ]
آسمان را بنگر،که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم وآبی وپر از مهر،به ما می خندد! یا زمینی را که ،دلش از سردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت ! بلکه از عاطفه لبریز شدو نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید ریر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز،پ؟! تو مرا داری ومن هر شب و روز، آرزویم،همه خوشبختی توست! ماه من!دل به غم دادن واز یاس سخن ها گفتن کار آن هایی نیست، که خدا را دارند... ماه من! غم و اندوه،اگرهم روزی، مثل باران بارید یا دل شیشه ات، ازلب پنجره عشق،زمین خورد وشکست، با نگاهت به خدا،چتر شادی وا کن وبگوبا دل خود،که خدا هست،خدا هست! اوهمانی است که در تارترین لحظه شب،راه نورانی امید نشانم می داد. او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد،همه زندگی ام، غرق شادی باشد.... ماه من! غصه اگر هست!بگو تا باشد! معنی خوشبختی، بودن اندوه است.....! این همه غصه وغم ،این همه شادی و شور چه بخواهی وچه نه! میوه یک باغند همه راباهم وبا عشق بچین... ولی از یاد مبر، پشت هر کوه بلند،سبزه زاری است پر از یاد خدا ودرآن بازکسی می خواند، که خدا هست،خدا هست وچرا غصه؟!چرا؟! [ چهارشنبه 90/7/20 ] [ 6:26 عصر ] [ مهسا آسایش ]
خدایا! مرا به انجام دادن طاعت ها وفریضه هایی که فرمان داده ای،توفیقم ده. وبرای ادای حقوقی که از بندگانت برعهده ام نهاده ای،یاری ام فرما. اگرچه توانم در ادای آنها اندک وقدرتم محدودباشدو یاآن که دارایی وسرمایه ام ناچیز ودستم از ادای آنهاکوتاه است.
[ پنج شنبه 90/5/13 ] [ 8:48 صبح ] [ مهسا آسایش ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |