زورق عشق | ||
خدایا مرا از تو خواسته ای است که خود از برآوردن آن نا توانم وچاره جویی آن نتوانم،و نفسم مرا وسوسه می کندکه برآوردن آن خواسته را از کسی خواهم که او، خود، نیاز از تو خواهد و در خواسته اش از تو بی نیاز نباشد؛ واین،خود لغزش های خطاکاران،و زمین خوردنی چون زمین خوردن گنهکاران. مرا از خودت نا امید مساز،و رشته پیوند من با خودت را مگسل،و در این نیاز که اکنون از تو می خواهم وهر نیاز دیگر،مرا به دیگران حواله مکن. ای پروردگارمن،خواهشم ازتو این است که بخشش بسیار تو خاطرم را آسود و احسانت مرا به سوی تو راه نمود.پس تو را به خودت وبه محمد و خاندانش که درود تو بر آنان باد،سوگند می دهم واز تو می خواهم که مرا دست تهی و ناامید برنگردانی. [ چهارشنبه 90/9/2 ] [ 9:9 عصر ] [ مهسا آسایش ]
ای آموزگار بزرگ شهادت! برقی از آن نور براین شبستان سیاه ونومید ما بیفکن! قطره ای از آن خون را در بستر خشکیده ونیم مرده ما جاری ساز! وتفتی از آتش آن صحرای آتش خیز را به این زمستان سرد و فسرده ی ما ببخش! ای که " مرگ سرخ " را برگزیدی تا عاشقانت را از " مرگ سیاه "برهانی؛تا با هر قطره ی خونت ملتی را حیات بخشی وتاریخی را به تپش آری وکالبد مرده وفسرده،عصری را گرم کنی وبدان جوشش وخروش زندگی وعشق و امید دهی! ایمان ما ؛ملت ما ؛ تاریخ فردای ما ؛ کالبد زمان ما ؛به تو وخون تو محتاج است. [ چهارشنبه 90/9/2 ] [ 8:55 عصر ] [ مهسا آسایش ]
امام بزرگوار ما مظهر عزت بود.آن روز که امام علنافرمودند " آمریکاهیچ غلطی نمیتواند بکند"،اوج اقتدار سیاسی ونظامی امریکادر دنیا بود.امام احساس عزت را به این مردم برگرداند و انقلاب احساس عزت را به ملت ایران برگرداند.امروز ایرانی به ایرانی بودن خود وبه مسلمان بودن خود افتخار میکند.امروز قدرتمندان عالم هم اعتراف میکنند که درمقابل ملت ایران،تهدید آنها،قدرت نظامی آنها وتبلیغات سیاسی آنهاهیچ تا ثیری ندارد؛ملت ایران راهی را وهدفی را که انتخاب کرد،با قدرت تمام خواهد رفت وبه آن هدف خواهید رسید. [ چهارشنبه 90/9/2 ] [ 8:45 عصر ] [ مهسا آسایش ]
خدایا ستایش برای توست که می دانی ومی پوشانی چه بسانهی تو را که مرتکب شده ام وچه بساامر تو را که ازآن سرپیچیده ام چنان کن آن اسباب شرمندگی ما که پوشیده داشته ای،وآن زشتی وعیب که پنهان نموده ای پندی باشد برای ما،وما را از بدرفتاری وآلوده شدن به گناه باز داردومایه کوششی شود برای رسیدن به توبه معصیت زداودرآمدن به را پسندیده. وقت این کوشش را نزدیک ساز و ما را به غفلت دچار مکن. آمین [ چهارشنبه 90/9/2 ] [ 12:11 صبح ] [ مهسا آسایش ]
توای حسین! باتو چه بگویم؟ شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هائل؛ وتوای چراغ راه؛ ای کشتی رهایی ای خونی که ازآن نقطه صحرای جاودان می تپی و می جوشی ودر بستر زمان جاری هستی وبرهمه ی نسل ها می گذری وهر زمین حاصل خیزی؛را سیراب خون می کنی وهر بذرشایسته را در زیر خاک می شکافی ومی شکوفایی وهرنهال تشنه ای رابه برگ وبار حیات وخرمی می نشانی [ چهارشنبه 90/9/2 ] [ 12:5 صبح ] [ مهسا آسایش ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |