زورق عشق | ||
[ دوشنبه 92/11/21 ] [ 12:14 صبح ] [ مهسا آسایش ]
شاید از مدینه تا خراسان، جاده را طولی نباشد، وقتی قدم به قدم، برادر را در برابر چشمانت می بینی،برای تو که جان را پیش پای عشق، قربانی کرده ای و راه سفر گرفته ای، سفر، وصال است؛ چرا که هر لحظه، شکوفه های معطّر دیدار، در مشام روحت متولّد می شوند.... تا این که طغیان شمشیرهای دشمنی، خونِ همسفرانت را جاری می کند. سلام بر تو ای بانوی غریب نوازی که هر چند در برهوتِ غربت، خاموش گشته اید، ولی هماره در شبستان قلب ها شمع روشن می کنید! [ یکشنبه 92/11/20 ] [ 11:54 عصر ] [ مهسا آسایش ]
[ شنبه 92/11/19 ] [ 12:24 صبح ] [ مهسا آسایش ]
امام عزیزم، مرشد و مرادم در این ایام خجسته و مبارک، غم فقدانت امانم نمی دهد و اندوه هجرانت رهایم نمی کند. [ دوشنبه 92/11/14 ] [ 9:7 عصر ] [ مهسا آسایش ]
انقلاب ما 35 ساله شد.اما نمی دانم در این 35 سال چه گذشته است برخی که خود از پیشگامان این انقلاب بودند با رفتار نا آگاهانه خود باعث مسرت و شادمانی جبهه دشمن شدند و یاران صدیق خود را رها کردند. کوله پشتی های که بر زمین جامانده است را چه کسی باید بردارد؟و سنگینی مسئولیتی را که بردوش ما گذاشتن را چه کسی باید تحمل کند و آن را به سرانجام برساند؟ چه دلنشین گفت سردار شهید حمید باکری که بعد جنگ انسانها به سه دسته تقسیم می شوند: یک: دستهای که به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند. دو: دستهای که راه بیتفاوت را بر میگزینند و در زندگی مادی غرق میشوند. سوم: دستهای که به گذشته خود وفادار میمانند و احساس مسئولیت میکنند که از شدت مصایب و غصهها دق خواهند کرد. حال به راستی ما بر کدام دسته ایم؟ [ دوشنبه 92/11/14 ] [ 7:20 عصر ] [ مهسا آسایش ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |