قالب پرشین بلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زورق عشق

  

اینجا سرای علی ‏بن ابی‏طالب، علیه‏السلام، است. غمی آشنا، فضای صحن و حرم را آکنده است. غمی که بارها و بارها، نسیمی از آن، خانه دلها را در زده و توفانی در سینه ‏ها پدیدار کرده است. توفانی که سیل اشک را از دیده‏ها فرو ریخته و ابرهای تیره گناهان را از آسمان آبی فطرتها به سویی کشانده; تا آفتاب حقیقت‏ب تابد و بذر ایمان از دل خاک سر زند.
چشم بارگاهش را می‏بیند. اما باور نمی‏کند. و ذهن می‏کوشد دردها و رنجهایش را به یاد آورد، اما سعی بیهوده می‏کند.
پس همان بهتر که بگوید:
سلام بر تو ای ولی خدا.
تو، اولین مظلوم هستی و اولین کسی که حقش غصب شد.
سلام بر تو ای علی‏بن ابی‏طالب! ای آنکه مهرت را گاه آمدن، از سینه مادر گرفتم و گاه رفتن، به دل خاک می‏برم.
در کودکی، نامت را برای برخاستن آموختم، که اگر آن یاعلی را نمی‏گفتم، زندگی‏ام رنگ نیستی داشت.
پس هستی دنیایم در پناه همان «یا علی‏» گفتنم رقم خورده است، و برزخم در گرو همان «یا علی‏» گفتن واپسین لحظه‏های زندگی است.
اما قیامت را نمی‏دانم.
نمی‏دانم آن زمان که بر کوثر ایستاده‏ای و شیعیانت را سیراب می‏کنی، باز هم آن یاعلی کودکانه، ناچاری‏ام را چاره می‏کند؟
پس ای پروردگار! همان‏گونه که در راه شناسایی‏ات بر من منت نهادی و از زیارتش بازم نداشتی، مرا از شیعیانش نیز قرار ده و به شفاعتش در بهشت داخلم کن، ای مهربان‏ترین مهربانان.
رنگ هستی
در میان تمام منتهایی که خداوند بر ما گذاشته و نعمتهایی که بخشیده است، دو نعمت گران، از چنان درخشش و نورانیتی برخوردارند که اگر نبودند، هستی ما رنگ دیگری داشت:
اول اینکه، شیعه هستیم و این سرمایه گرانبها، بدون هیچ تلاش و کوششی نصیب ما شده است.
دوم اینکه، در طول زندگانی پر از تعلقات خاطر، توفیق زیارت تجلیات اعظم خداوند را یافته‏ایم که خود، نه‏تنها اعلام موجودیتی دوباره است، بلکه مکمل و متمم تمام آن عطاهای دیرین الهی است.
پس باید سر بر سجده نهیم و بگوییم:
ای کسی که پیش از آنکه شکر منت تو را دریابم، مرا به ایمان هدایت کردی.
تویی که منت گذاشتی.
تویی که نعمت دادی.
تویی که احسان کردی.
تویی که زیبا نمودی.
تویی که برتری دادی.
تویی که کامل گردانیدی.
تویی که روزی بخشیدی.
تویی که توفیق دادی.
تویی که عطا کردی.
پس بیاییم و غنیمت‏برگیریم.
شاید برای همیشه، این آخرین سفر باشد، و شاید هم آغاز سفرهای دیگر.
اما در هر حال; «عمر، برف است و آفتاب تموز»
و این کتاب، تنها یادگاری است از این سفر;
با کوله‏باری از بوی غربت و نسیمی از بوی آشنایی.

_____________________________


[ سه شنبه 93/2/23 ] [ 3:32 عصر ] [ مهسا آسایش ]

 

به پا خیزید یار دلبر آمد
عزیز حضرت پیغمبر آمد
 
زمین فرش قدوم نازنینش
جهان روشن شد ازنور جبینش
 
سماء از نور رویش شد منور
بود آرامش قلب پیمبر
 
خدیجه از وجودش غرق شور است
ازین کوثر پیمبر برسجود است
 
علی خشنود از عطر حضورش
نبی دلشاد از بانگ قدومش
 
علی اعلای علیین عالم
علی یارش بود در هر دو عالم
 
خدا گوید اگر زهرا نمی بود
نبی و اوصیایش هم نمی بود
 
خدا احسنت گوید بر وجودش
که عالم روشن از نور وجودش
 
بود ام ابیهای پیمبر
چه زیبا رو بود این دخت دلبر
 
خدا در آسمان جشنی به پا کرد
ملک روی زمین شادی به پا کرد
 
خدایش فاطمه نامید او را
که دست دوستان گیرد به عقبی
 


[ یکشنبه 93/1/24 ] [ 6:30 عصر ] [ مهسا آسایش ]

آری، اگر تو نبودی
آهنگ کاروان هستی، به گوش نمی رسید و قافله وجود، به راه نمی افتاد!
اگر تو نبودی؛ بهار سبز نمی شد، تابستان نمی رسید، پاییز زرد و زمستان پیر نمی گشت
و اگر تو نمی آمدی؛
غنچه های نشکفته، داغ پژمردگی می دیدند و پرندگان نغمه شادی نمی زدند، دخترکان معصوم، در بهار، مظلومانه می مردند و در سردی آغوش خاک می آرمیدند.
اگر تو نبودی؛
زمزمه جویباران شنیده نمی شد، بادها مرثیه نمی خواندند، درختان نمی روییدند. گیاهان نمی موییدند، مهر نمی تابید، دریا نمی خروشید، آسمان نمی غرید، باران نمی بارید، گل نمی جوشید و بلبل نمی نالید!
اشک شفق سرخ، دل سیاه و سینه صبح سپید، نمی شد.آدم، دم نمی زد، نوح نوحه نمی کرد، ابراهیم در آتش می سوخت، موسی، در نیل غرق و یوسف در چاه گم می شد، گل مریم نمی شکفت، نسیم مسیح نمی وزید و بوی گل محمدی(ص) آفاق و انفاس عالم را در نمی وردید!
اگر تو نبودی؛
علی(ع) را همسر و محمد(ص) را مادری نبود! اگر تو نبودی، حسن(ع) و حسین(ع) «سید شباب اهل الجنه» نبودند!
اگر تو نبودی، هیچ ستاره ای در آسمان ولایت نمی درخشید و هرگز کوکبی در ظلمت خاک سوسو نمی زد!
اگر تو نبودی، تربت کربلا شفا نمی داد و عطر خون خدا جهان را آکنده نمی ساخت!
لاله ای نمی رویید، زنبور عسلی، شهد گل های شهادت را، نمی چشید!
و نوای نی نوا، تا همیشه روزگار، در گوش تاریخ طنین انداز نبود!
اگر تو نبودی؛
حسن(ع) را صبر و وقار، حسین(ع) را، شور وقرار، سجاد(ع) را، صحیفه راز، باقر(ع) را، علم و حلم، صادق(ع) را، صداقت گفتار، کاظم(ع) را کظم غیظ، نبود!
رضا(ع) راضی به رضا نبود و هرگز آهویی ضمانت نمی شد!
ابرجود و کرم جواد(ع) نمی بارید و کوکب فضل و هدایت هادی(ع) نمی درخشید!
و اگر از بیم و هیمنه تو نبود، هیچ سپاهی برگرد عسگری (ع) حلقه نمی زد!
باری، اگر تو نبودی؛ مهدی هم نبود، و اگر مهدی نبود، چه بود؟!
اگر مهدی نبود، مهد عالم، نمی جنبید، کودک روح نمی بالید و دیده یعقوب انتظار، در التهاب دیدار حسن بهار، می سوخت!
اگر او نبود؛ شیرازه خلقت از هم گسیخته می شد، نبض زمان نمی تپید، زمین اهلش را می بلعید، روح انسانیت می مرد و هیچ گاه وعده خدا تحقق نمی یافت!
ای ساقی الست؛
اگر تو نبودی؛ باده در خم خمین، جوش نمی زد نفخه روح ا... در آستین مریم دنیا نمی وزید و گل خوش بوی محمدی(ص) بهمن 57، در لاله زار ایران، نمی شکفت!

 


[ یکشنبه 93/1/24 ] [ 6:28 عصر ] [ مهسا آسایش ]
افسران - پوستر/ حضرت معصومه سلام الله علیها

 


[ دوشنبه 92/11/21 ] [ 12:14 صبح ] [ مهسا آسایش ]

حضرت معصومه (س)

 

 

 

 

 

 

 

 

شاید از مدینه تا خراسان، جاده را طولی نباشد، وقتی قدم به قدم، برادر را در برابر چشمانت می بینی،برای تو که جان را پیش پای عشق، قربانی کرده ای و راه سفر گرفته ای، سفر، وصال است؛

چرا که هر لحظه، شکوفه های معطّر دیدار، در مشام روحت متولّد می شوند....

تا این که طغیان شمشیرهای دشمنی، خونِ همسفرانت را جاری می کند.

سلام بر تو ای بانوی غریب نوازی که هر چند در برهوتِ غربت، خاموش گشته اید، ولی هماره در شبستان قلب ها شمع روشن می کنید!


[ یکشنبه 92/11/20 ] [ 11:54 عصر ] [ مهسا آسایش ]
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ
امکانات وب
خرید بک لینک