زورق عشق | ||
توای حسین! باتو چه بگویم؟ شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هائل؛ وتوای چراغ راه؛ ای کشتی رهایی ای خونی که ازآن نقطه صحرای جاودان می تپی و می جوشی ودر بستر زمان جاری هستی وبرهمه ی نسل ها می گذری وهر زمین حاصل خیزی؛را سیراب خون می کنی وهر بذرشایسته را در زیر خاک می شکافی ومی شکوفایی وهرنهال تشنه ای رابه برگ وبار حیات وخرمی می نشانی [ چهارشنبه 90/9/2 ] [ 12:5 صبح ] [ مهسا آسایش ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |