زورق عشق | ||
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود.همان دلهای بزرگی که جای من در آن است.آنقدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من انجایم.دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگرانی هیچ چیز نباش ! هنوز من هستم.هنوز خدایت همان خداست !هنوز روحت از جنس من است! اما من می خواهم تو همان باشی! تو بایددر هر زمان بهترین باشی؛نگران شکستن دلت نباش! شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.وجنسش عوض نمی شود...و میدانی که من شکست ناپذیر هستم.... و تو مرا داری ..... برای همیشه! چون هر وقت گریه میکنی دستانم چشمانت را می نوازد....چون هرگاه تنها شدی تازه مرا یافته ای..... چون بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم.صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تورا شنیده ام. درست است مرا فراموش کردی اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم! دلم نمی خواهد غمت را ببینم.....می خواهم شاد باشی.... این را من می خواهم..... تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.من گفتم:وجعلنا نومکم سبا تا(ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم) ومن هرشب که خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود. نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی؟اما،نه. من هم دل به دلت بیدارم.فقط کافیست خوب گوش بسپاری!و بشنوی ندایی که تو رافرا می خواندبه زیستن! [ پنج شنبه 90/7/21 ] [ 1:43 عصر ] [ مهسا آسایش ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |