قالب پرشین بلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زورق عشق

سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا کنی. تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی. از مشرق دلها برآمدی و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.

در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که ‏پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.  پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود:

" فراق نزدیک شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت  نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى ‏گذارم و مى ‏روم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به  من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود."

در حجه ‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: "مناسک خود را از من ‏فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید."

روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین ‏و نگرانند. پیامبر در حالى که به  فضل بن عباس و على بن ‏ابی‌‏طالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس ازدرود و سپاس  پروردگار، فرمود: "به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که‏ جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پیوست و شما نیز به  رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد."

روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: " کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شده ام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام."

در چند روز آخر از زندگى رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:

"اى مردم! آتش فتنه‏ ها شعله ‏ور گردیده و فتنه‏ ها همچون پاره‏هاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من  درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می کنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم
 ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت می رسید."

آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش  به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند  و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: " ای رسول خدا ، می ترسم طاقت این کار را نداشته باشم. "

پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد . آنگاه  انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.

فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: " برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید." ام سلمه، همسر پیامبر گفت: " علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست." هنگامی که علی (ع) آمد ، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نواده های پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع)  خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود:

"علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم."

سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد. 

جلوه هایی از حقیقت وجودی نبی اکرم (ص) در قرآن کریم
از عایشه پرسیدند: اخلاق پیامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: ?خلق و خوی پیامبر(ص)، قرآن بود.? شخصیت جامع و چند بعدی پیامبر اسلام و کمال و عظمت معرفتی، اخلاقی و وجودی آن بزرگوار، قرآن مجسم و ناطق است که به عنوان نماد مطلق و تام ?انسان کامل? در میان آدمیان، حجت و الگویی ماندگار می باشد.
اگر قرآن کریم، کلام تشریعی حضرت حق است، پیامبر اکرم (ص) کلمه الله الاعظم و کلام تکوینی خدا است. اگر قرآن کتابی است با حقایق جاودانه و همیشگی، پیامبر اکرم (ص) نیز حقیقتی عینی و جاودانه است. اگر قرآن بطون و لایه های معنایی و مصداقی عمیق و گسترده ای دارد که تلاش برای کشف آن حقایق باید استمرار داشته باشد، پیامبر اکرم (ص) نیز ذخیره ای تمام نشدنی و حقیقتی است عینی و انسانی، که شناخت ابعاد مختلف شخصیت ایشان و دستیابی به عمق سیره، سلوک و سنت آن حضرت به جهاد و اجتهادی مستمر نیازمند است. اگر نیاز بشریت به قرآن هرگز پایان نمی یابد و تکامل علمی و اجتماعی انسان، نیاز او را به حقایق قرآن کریم نه تنها کاهش نمی دهد که روزافزون می سازد، نیاز انسان امروز و فردا به پیامبر اکرم(ص) و درس ها و آموزه های ایشان پایان ناپذیر است و اگر اسلام خاتم ادیان و قرآن خاتم کتب آسمانی است، پیامبر اکرم (ص) خاتم النبیاء و قله رفیع کمال انسانی است. او خلیفه الله الاعظم و واسطه ابدی نزول فیض الهی است که: ?و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین?. قرآن کریم نسخه مکتوب حقیقت نور محمدی (ص) است و پیامبر اکرم (ص) آینه تمام نمای صفات حسنای حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم.
پیامبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: علی! کسی جز تو و من خدا را نشناخت و کسی جز خدا و تو مرا نشناخت و کسی جز خدا و من تو را نشناخت. شناخت و معرفت حضرت حق- جل و علا- در حد اعلایی که برای غیرخدا میسر است، جز برای کسانی که در کانون نور محمد (ص) و علی (ع) قرار دارند، امکان پذیر نیست، چرا که این معرفت و شناخت معرفتی است شهودی و نه ذهنی، معرفتی است متناسب با اوج کمال و تعالی شناسنده، نه مدرسه ای و استدلالی. از آن سو نیز معرفت تام نبی (ص) و وحی (ع) جز برای حضرت حق، برای کسی حاصل نمی شود، چرا که دیگران همه فروتر از این دو وجود مقدس- که نور واحدی از منشأ واحدند- می  باشند و دستیابی به معرفت تام آنان برایشان مقدور نخواهد بود. حضرت حق در قرآن کریم فراوان درباره پیامبر اکرم (ص) و معرفی ایشان سخن گفته است که برای آشنایی با جایگاه عظیم نبی اکرم (ص) به این آیات باید مراجعه کرد: در قرآن کریم اطاعت خدا و پیامبر (ص) در کنار هم مطرح و اطاعت از رسول خدا، همان اطاعت خدا شمرده شده است. آزار و ایذاء پیامبر اکرم (ص) موجب عذاب دردناک و لعنت خداوند در دنیا و آخرت تلقی شده  و دوستی خداوند متعال مشروط به اطاعت از پیامبر اکرم (ص) گردیده است. خلق و خوی الهی پیامبر اکرم و رحمت و عطوفت آن حضرت مایه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبیر ?وانک  لعلی خلق عظیم?، توصیف شده، تعبیری که تنها درباره پیامبر به کار رفته است. پیامبر اکرم (ص) عامل رهایی و آزادی مردمان از زنجیرها و بندهای سخت معرفی شده است.

بندهایی که از سویی خرافات و عادات زشت و از سوی دیگر ستمگران و سلطه جویان بر فکر و اندیشه و رفتار و حرکت تعالی جویانه انسان ها ایجاد کرده اند. او ?عبدخدا? معرفی شده است که با عبودیت و بندگی ذات حق، به عالی ترین درجه عبودیت دست یافته و از همه تعلقات و وابستگی ها رها شده است. گستره فیض و لطف نبی اکرم نه تنها همه مردمان و آدمیان که عالمیان را شامل شده و آن حضرت به عنوان ?رحمه للعالمین? معرفی شده است.... این توصیف ها گوشه ای از معرفی پیامبر (ص) در قرآن است که مروری همراه با تأمل و درنگ در این آیات و دیگر آیات، می تواند آفاق و ابعاد شخصیت الهی نبی اکرم (ص) را برای ما روشن سازد.
علاوه بر این، برخی سوره های قرآن کریم اساساً در شأن پیامبر اکرم (ص) است و این غیر از سوره هایی است که به وجود مبارک آن حضرت تأویل شده است. ?یس? که قلب قرآن کریم است و سرچشمه هایی از معرفت و حکمت از آن جاری است، به پیامبر اکرم (ص) منسوب است. سوره 47 قرآن کریم به نام نامی آن بزرگوار نام نهاده شده است: "محمد" (ص)، علاوه براین سوره فتح، سوره حجرات، سوره نجم، سوره مجادله، سوره تحریم، سوره قلم، سوره مزمل، سوره مدثر، سوره بلد، سوره ضحی، سوره شرح (انشراح)، سوره تین، سوره علق، سوره قدر، سوره کوثر برخی از سوره هایی است که ناظر به شأن و جایگاه عظیم و مرتبه رفیع آن حضرت در پیشگاه خداوند متعال است. هر کدام از این سوره ها و آیات نورانی آن، مالامال از حرمت و لطفی است که خالق متعال برای این برترین بنده مقرب خود قائل است.

در اینجا وصیت نامه امام مجتبی علیه السلام را که خطاب به برادر خود امام حسین علیه السلام است را می آوریم تا با گوش دل آخرین توصیه های امام خود را شنوا و سپس عامل باشیم.

و این هم وصیتی است که از امالی شیخ(ره) نقل شده که به برادرش امام حسین(ع) فرمود:

" هذا ما اوصی به الحسن بن علی الی اخیه الحسین بن علی: اوصی انه یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، و انه یعبده حق عبادته، لا شریک له فی الملک، ولا ولی له من الذل، و انه خلق کل شیء فقدره تقدیرا، و انه اولی من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوی، و من تاب الیه اهتدی.

فانی اوصیک یا حسین بمن خلفت من اهلی و ولدی و اهل بیتک ان تصفح عن مسیئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفننی مع رسول الله صلی الله علیه و آله فانی احق به و ببیته، فان ابوا علیک فانشدک الله بالقرابة التی قرب الله عزوجل منک و الرحم الماسة من رسول الله صلی الله علیه و آله ان تهریق فی محجمة من دم، حتی نلقی رسول الله صلی الله علیه و آله فنختصم الیه و نخبره بما کان من الناس الینا بعده" ثم قبض (ع) .(1)

" این است آنچه وصیت می کند بدان حسن بن علی به برادرش حسین بن علی: وصیت می کند که گواهی دهد معبودی جز خدای یکتا نیست که شریک ندارد، او پرستش می کند او را بدان جهت که شایسته پرستش است، شریکی در سلطنت ندارد و سرپرستی از خواری برای او نیست، و براستی که هر چیزی را او آفریده و بخوبی و به طور کامل اندازه گیری آن را مقدر فرموده، و شایسته ترین معبود، و سزاوارترین کسی است که او را ستایش کنند، هر که فرمانبرداری او کند راه رشد را یافته، و هر کس که نافرمانیش کند به گمراهی و سرگشتگی افتاده و هر کس به سوی او بازگردد راهنمایی گشته است.

من تو را سفارش می کنم ای حسین به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذری، و از نیکوکارشان بپذیری، و برای آنها جانشینی و پدری مهربان باشی، و دیگر آنکه مرا کنار رسول خدا دفن کنی که من به او و خانه او شایسته تر از دیگران هستم...

و اگر از این کار مانع شدند و جلوگیری کردند، من تو را به حق قرابت و نزدیکی که خدا برای تو قرار داده و قرابتی که با رسول خدا داری سوگندت می دهم که اجازه ندهی در این راه به خاطر من به اندازه خونی که از حجامت گرفته می شود خون ریخته شود تا آنگاه که رسول خدا(ص) را دیدار کنیم و شکایت خود به نزد او بریم، و آنچه از این مردم پس از وی بر سر ما رفته به او گزارش کنیم..."

این را فرمود و از دنیا رفت، درود خدا بر او باد.

و در روایت شیخ مفید(ره) اینگونه آمده که پس از جریان مسموم شدن خود فرمود:

" فاذا قضیت فغمضنی و غسلنی و کفنی و احملنی علی سریری الی قبر جدی رسول الله (ص) لا جدد به عهدا، ثم ردنی الی قبر جدتی فاطمة بنت اسد رضی الله عنها فادفنی هناک، و ستعلم یا ابن ام ان القوم یظنون انکم تریدون دفنی عند رسول الله(ص) فیجلبون فی ذلک، و یمنعونکم منه، و بالله اقسم علیک ان تهریق فی امری محجمة دم". " چون من از دنیا رفتم، چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کفن نما، و مرا در تابوت و به سوی قبر جدم رسول خدا(ص) ببر تا دیداری با او تازه کنم، سپس به سوی قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضی الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بدانی ای برادر که مردم گمان کنند شما می خواهید مرا کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپارید، پس در این باره گرد آیند و از شما جلوگیری کنند، تو را به خدا سوگند دهم مبادا درباره من به اندازه شیشه حجامتی خون ریخته شود."


[ پنج شنبه 91/10/21 ] [ 10:37 عصر ] [ مهسا آسایش ]

پس از برگزاری موفق انتخابات ریاست جمهوری 1388 و با به راه افتادن وقایع و حوادث پس از ان و با شکل گیری جریانی معاند موسوم به جریان فتنه رفته رفته صحنه ی سیاسی کشور دچار تغییر می شد و با عدم مشخص کردن مرز بندی ها توسط گروه های سیاسی در حال تبدیل شدن به یک بحران بزرگ بود .

جریان موسوم به فتنه که در ابتدا به بهانه ی عدم سلامت انتخابات و با بهانه های واهی اقدام به لشکر کشی خیابانی کرده و با برهم زدن امنیت، و اشوب در جامعه قصد متشنج کردن کشور را داشت که با تلاش نیرو های امنیتی جو حاکم تغییر کرده و رو به ارامی نهاد .

این گروه که هدفش چیزی فراتر از این ها  بود، پس از ناکامی در این مرحله دست به تغییر استراتژی زده و به صورت خاموش به فعالیت خود ادامه می داد . در حالی که همگان منتظر       بر گزاری راهپیمایی روز قدس در ماه مبارک رمضان بودند کسانی که در ادبیات کشور فتنه گران شهرت یافته  بودند، در یکی از خیابان های تهران دست به تجمع زده و با دادن شعار های نا مربوط تعجب همگان را برانگیختند. جریان نفاق تصمیم گرفته بود که در مقابل ارمان های انقلاب اسلامی قرار بگیرد اما این حرکت رشدی تدریجی داشت . پس از روز قدس و بعد از ان در روز 16 اذر همان سال رفته رفته چهره ی واقعی جریان نفاق بر همگان و به خصوص فریب خوردگان اشکار می شد .

 

با اغاز ماه محرم ،ملت عزادار ایران بیرق های سیاه عزاداری را برافراشته و به عزاداری سالار شهیدان می پرداختند .مردم بی تفاوت از نگرش های سیاسی دوشا دوش یک دیگر در روز هفتم دیماه هشتاد وهشت و در روز عاشورا در ماتم شهادت امام حسین (ع)و یاران شهید ش بودند بی خبر از ان که عده ای بی حیا و از خدا بی خبر در روز عاشورا و در روز عزاداری حضرت سید الشهدا به خیابان امده و با هدف قرار دادن مقصود اصلی خود یعنی (ولایت فقیه ) دست به اشوب و توهین رقص و اباهه گری در خیابان ها زده و با بی حرمتی به حضرت سید الشهدا پرچم ها و نماد های عزاداری را به اتش کشیدند و سوت و کف می زدند!این جماعت منافق نه تنها با امدن به خیابان انزجار خود را از دین اعلام کردند بلکه با دادن شعار های غیر قابل تحمل اقدام به ضرب و شتم بعضی از عزاداران نیز کردند .

این توهین بزرگ چنان ملت با ایمان ایران را متاثر کرد که بعضی از هیئت ها ی عزادرای برای دفاع از دین و ایمان خود به سمت اشوب گران حر کت کردند ،اما این عروسکان خیمه شب بازی دشمنان ایران و اسلام با دیدن ان جمعیت انبوه فرار را بر قرار ترجیح دادند .

این حرکت و همچنین خدا جو خواندن انان توسط بعضی خواص انقدر وقیحانه بود که احساسات مردم سرار کشور را جریحه دار کرد ،همه ملت پس از این واقعه دریافته بودند که انتخابات بهانه ای بیش نیست ، بلکه هدف اصلی انان اسلام و بر اندازی نظام جمهوری اسلامی است.این خبر به سرعت در همه جا پیچید و مردم از شدت تنفر و عصبانیت منتظر چیزی بودند ؟اما منتظر چه ؟انهایی که سنشان قد می داد به یاد اوایل دهه شصت افتادند که منافقین در روز عاشورا عینا این عمل را انجام داده و به یاد واکنش حضرت امام(ره) افتادند که چگونه قلبشان پر از اندوه بود و            می گریست.

با دیدن این حرکت وقیحانه مردم تصمیم گرفتند که به ندای هل من ناصر ینصرنی امامشان لبیک بگویند و با جریان فتنه اتمام حجت کرده و اعلام برائت کنند .

مردم بعضی از شهر ها در فردای ان روز گرد هم امدند، اما حرکت مردمی در روز نه دی یعنی دو روز پس از واقعه بود .بالاخره روز نهم دیماه فرا رسید و بی انکه ادارات یا نهادی تعطیل شود ،این ملت عظیم با حضور میلیونی خود در سرتاسر کشور از جریان نفاق اعلام برائت کردند .کور دلانی که فکر می کردند ملت ایران ملتی بی تفاوت نسبت به شعائر دینی و نظام خود هستند با دیدن ان جمعیت انبوه به صرافت افتاده و برای تسلای خاطر خود به شایعه پراکنی نظیر دادن ساندیس به مردم !یا وجود درخت به جای مردم پر داختند .اما انها می دانستند این یعنی تیر خلاص بر پیکره ی جریان نفاق و دشمنان ایران یعنی استکبار و جریان صهیونیست جهانی پی به شکست طرح خود بردند .

از ان  تاریخ به بعد این روز به روز بصیرت معروف گردید و مایه مباهات مردم و نظام شد .بصیرتی که اگر هزار و چهارصد سال پیش بود فرزند زهرا(س) تنها نمی ماند .

والسلام علیکم ورحمت الله و برکاته


[ شنبه 91/10/9 ] [ 10:41 عصر ] [ مهسا آسایش ]

حضور مردم در 9 دی ماه به معنی دفاع از هیچ حزب و گروه و جناحی نبود. برخلاف راهپیمایی 22 بهمن و روز قدس که گروه های مختلف با برافراشتن یک پرچم و با درج نام خود”با فونت درشت” در زیر این پرچم به دنبال خودنمایی هستند، در نهم دیماه شاهد حضور خالص مردم و بدون هیچ چشم داشت حزبی و گروهی بودیم. 9 دی ماه نشانه اعتماد مردم به نظام جمهوری اسلامی بود، در حالیکه بسیاری از خواص و نخبگان و مثلا دلسوزان ادعا داشتند که اعتماد مردم به نظام از بین رفته است. نکته ای که نهم دی را متمایز می کند، حضور میلیونی مردم و نمایش اعتماد به نظام در اوج فضاسازی دشمنان خارجی و داخلی بود.9 دی تنها تجمع میلیونی مردم علیه خواص بی بصیرت بود. 9 دی ماه نشان داد که مردم "اصل انقلاب اسلامی” را با "اصل ولایت فقیه” ممزوج می دانند و توهین به نمادهای عاشورایی و اصل ولایت فقیه را هرگز نمی پذیرند.


[ شنبه 91/10/9 ] [ 10:27 عصر ] [ مهسا آسایش ]

حماسه 9 دی

سه سال پیش همین روزها، فتنه گران عاشورا به پشتوانه ی سکوت زبیریان دنیا پرستی که آقازاده هایشان دستشان را از ولایت کوتاه کرده بود، می خواستند خون به دل مولا کنند. به اسم خط امام می خواستند در خیابان انقلاب، کوچه ی بی غیرتی باز کنند؛ حساب همه چیز را هم کرده بودند، برای بستن دست علی، حتی طناب نامه ی سرگشاده ی بدون سلام هم آورده بودند!همه چیز محیا بود برای بی غیرتی، برای هتک حرمت انقلابِ زهراییان. تا آنجا پیش رفتند که درب نیم سوخته ی بسیج را نیز هم دوباره به آتش کشیدند. مادران شهدا میان کوچه ی انقلاب ایستاده بودند، می رفت تا لگد های شعار منحوس “مرگ بر اصل …..” پهلوی مادران شهید را بشکند؛ نه پیش روی حسن (ع) که بلکه اینبار پیش روی مهدی (عج) دست هایی برای سیلی بالا رفته بود، غلاف های شمشیر آماده شده بود و زهراییان میان کوچه ها، فتنه گران دلارهای حرام در شکمشان رفته بود و حساب همه چیز را کشیده بودند الا حساب اصلی ترین مسئله را .

                          آری دلار های حرام کورشان کرده بود و نفهمیدند اینجا که کوفه نیست، مدینه نیست، نینوا و شام هم نیست اینجاایران است مهد دلیران، بیشه ی شیران، سرای شهیدان.

آری 9دی شده بود و این ملت زیر عبای رهبری که تارش از نخ های چادر خاکی است و پودش از رگهای غیرت عباس، از کتف قطع کردند دستی را که برای سیلی بلند شده بود. 9دی 88، در کوچه ی انقلاب میلیون میلیون شیعه ی دلسوخته پشتیبان فاطمه ی زهرا (س) بودند در برابر اقلیتی چند نفره ی لجوج و پر سر و صدا.

و اینک ما مفتخریم که صبورتر از مادران داغ دیده مان و انقلابی تر از پدران شهیدمان، در 9دی دل مادرمان حضرت زهرا را شاد کردیم مادر ما  که بی مزار است و برای سلام دادن به مادر بعد از هر نماز نمی دانیم رو به کدام سو باید بایستیم اما در 9دی88 رو به قبله، ترنم عاشقانه ی ذکر “السلام علیک یا فاطمة الزهرا، یا بنت محمد، یا قرة عین رسول، یا ام الحسن و الحسین، یا ام الزینبین” بر لبمان گل کرد تا دنیا بداند که ما نسل ظهوریم و از تبار نور، رهبری داریم به قداست بلور و قصدمان عبور است از کوچه ظهور، پس یا اهل عالم ما منتظر منتقم فاطمه هستیم، ایستاده ایم تا انتقام روی نیلی بگیریم، زنده ایم چون رزمنده ایم، هر روزمان 9دی است حالا تو با سلاح کفرت ما با سلاح ایمان بجنگ تا بجنگیم ….

 


[ جمعه 91/10/8 ] [ 9:26 عصر ] [ مهسا آسایش ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ
امکانات وب
خرید بک لینک