زورق عشق | ||
وقتی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از تشیع جنازه پدر بزرگوارشان امام علی (ع) باز می گشتند به خرابه ای رسیدند، در این خرابه بیماری افتاده بود و ناله می کرد. آن دو بزرگوار به خرابه رفتند و سر بیمار را که پیرمردی علیل بود به دامان گرفته و احوالش را پرسیدند. [ دوشنبه 92/5/7 ] [ 11:56 عصر ] [ مهسا آسایش ]
آه، سه نیمه شعبان است که مَه مهکش ما، آیینه ى خورشید نشد وخسوف اجل، حجاب بین نازنین رویش وچشم عشاق شد. ومن که همه فقر بودم، سر این بزم به اشارت ودعوت تو مهمان شدم وبخدا که همه فخر شدم. اما امان که هنوز عطشم از وصل تو سیراب نبود که تو خود مهمان وبهترین مهمان بزم ونشئه دیکرى شدى.
[ یکشنبه 92/4/2 ] [ 12:3 صبح ] [ مهسا آسایش ]
خانه ی دوست کجاست؟ [ یکشنبه 92/3/26 ] [ 11:32 عصر ] [ مهسا آسایش ]
دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت سوی تو این خلاصه گلزار زندگی بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو با اهل درد شرح غم خود نمی کنم آن را که لب به دام هوس گشت آشنا
[ جمعه 92/3/17 ] [ 12:29 صبح ] [ مهسا آسایش ]
امشب تمام عاشقان رادست بسر کن [ جمعه 92/3/17 ] [ 12:24 صبح ] [ مهسا آسایش ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |